کلمۀ نفی که در نبودن کسی در جایی استعمال می شود مثلاً در این جا کیست؟ هیچ کس، کنایه از ناکس، فرومایه، برای مثال مکن نماز بر آن هیچ کس که هیچ نکرد / که عمر در سر تحصیل مال کرد و نخورد (سعدی - ۱۶۹)
کلمۀ نفی که در نبودن کسی در جایی استعمال می شود مثلاً در این جا کیست؟ هیچ کس، کنایه از ناکس، فرومایه، برای مِثال مکن نماز بر آن هیچ کس که هیچ نکرد / که عمر در سر تحصیل مال کرد و نخورد (سعدی - ۱۶۹)
چیزی، به چیزی، بی اعتبار، بی ارزش، (فرهنگ فارسی معین)، - به همه هیچ چیز خریدن، بضاعت فراوان در مقابل متاع بی ارزشی دادن، (فرهنگ فارسی معین)، - به هیچ چیز برنگرفتن، ارزش ننهادن، به چیزی نشمردن، (فرهنگ فارسی معین)، - هیچ چیز نشمردن، وقع ننهادن، اهمیت ندادن، (فرهنگ فارسی معین)
چیزی، به چیزی، بی اعتبار، بی ارزش، (فرهنگ فارسی معین)، - به همه هیچ چیز خریدن، بضاعت فراوان در مقابل متاع بی ارزشی دادن، (فرهنگ فارسی معین)، - به هیچ چیز برنگرفتن، ارزش ننهادن، به چیزی نشمردن، (فرهنگ فارسی معین)، - هیچ چیز نشمردن، وقع ننهادن، اهمیت ندادن، (فرهنگ فارسی معین)
چیزی بچیزی، بی اعتبار بی ارزش. یا بهمه هیچ چیز خریدن، بضاعت فراوان درمقابل متاع بی ارزش دادن، یا به هیچ چیز برنگرفتن، ارزش ننهادن بچیزی نشمردن، یا به هیچ چیز نشمردن، وقع ننهادن اهمیت ندادن
چیزی بچیزی، بی اعتبار بی ارزش. یا بهمه هیچ چیز خریدن، بضاعت فراوان درمقابل متاع بی ارزش دادن، یا به هیچ چیز برنگرفتن، ارزش ننهادن بچیزی نشمردن، یا به هیچ چیز نشمردن، وقع ننهادن اهمیت ندادن